گردهمایی نانوفیزیک
8 اسفند 1395از همان ابتدا که ایده برگزاری همایشی درباره اشتغال در حوزه فیزیک در شورای مرکزی ژرفا طرح شد حدس میزدیم که احتمالاً مخاطبان بسیاری خواهد داشت. موضوعی که بیشک هر کسی که فیزیک میخواند یا به فیزیک علاقهمند است بارها به آن فکر کرده، با افراد مختلف دربارهٔ آن صحبت کرده و احتمالاً آیندهی روشنی را فراروی خود ندیده است. البته که بحث اشتغال در حوزهٔ فیزیک که یک علمِ پایه محسوب میشود با دیگر حوزهها مانند مهندسی باید کاملاْ متفاوت بررسی شود؛ شاید مشکل اساسی جامعهٔ ما در این زمینه هم برمیگردد به نوع نگاه به مسائلِ جامعهی علومِ پایه که سعی داریم همان نسخههای علوم مهندسی را برای آن بپیچیم و در نظر نگرفتن تفاوتهای بنیادی این دو حوزه سبب گره خوردن مسائل در بخش علوم پایه شده است.
آنچه که بیش از همه پیکرهی جامعهٔ علوم بنیادی ایران را بیرمق کرده است، کمبود منابع مالی تخصیص یافته به این حوزه است که به نظر حقیر، ناشی از یک غفلت عمومی در این زمینه است؛ یعنی بیشتر یک مسئله فرهنگی-اجتماعی است که به دلیل کمتجربگی، تأثیرات ژرفی را که میتواند این حوزه برای کشورمان داشته باشد را فراموش کردهایم.
بنیادیترین علوم کشور که مایه افتخار ماست را نگاه بیاندازید؛ به زعم بنده هستهای و سلولهای بنیادی به عنوان مثال؛ میتوان احساس کرد که هنوز از قدم گذاشتن در مسیرهای علمی که ممکن است در زمان کوتاه منجر به فناوری نشود حذر داریم! دنبال علم را گرفتهایم و در مسیرهایی پیش میرویم که امروز و فردا بتوانیم با آن وسیلهای بسازیم یا کاری بکنیم که زندگی ما آسانتر شود و به اصطلاحاً پیشرفت کنیم. البته که این روند الزم است مخصوصاً در کشور ما که از غافلهی علمیِ دنیا عقب افتاده است ولی دلیلی برای فراموش کردن تحقیقات بنیادی نیست.
تعریف بازده اقتصادی برای یک پژوهشگاه علوم بنیادی امری بسیار دشوار و حتی غیرممکن است؛ دولتمردان ما شاید فقط این را میبینند، که البته به نظر میرسد دیدگاهی برخواسته از متن جامعه است. اما بازده یک پژوهشگاه علوم بنیادی در زمینه فرهنگ و شاید سیاست را هرگز نباید فراموش کنیم.
با درخشش گاه گاهِ دانشمندان ایرانی در دنیا، افرادی مانند دکتر وفا، آرام آرام در حال نیل به مرحلهای هستیم که مردم و سیاستمداران ضمن تجدید باور به تواناییهای علمی مردمان این سرزمین، به این بیاندیشند که چرا شرایط “حداقل”ی جامعه علوم پایهٔ ایران فراهم نیست؟ “حداقل” یعنی به عنوان مثال اختصاص حقوق ماهیانه به دانشجوی دکتری که برای پرداختن به کار “درجه یک” علمی، طبیعتاً فرصت نخواهد داشت از جای دیگری جز محل تحصیلش تامین معاش شود؛ مسئلهای که در کشورهای غربی جزو ابتداییترین مسائل حل شده است.
دغدغهمندان ایران و اسلام بایستی به این بیاندیشند که اگر در برگهای تاریخ معاصر، بار دیگر “ابوریحان بیرونی” و ” ابن سینا”های دیگری در این کشور پرورش یابند و در علوم دست اول خودی نشان بدهند، چه اتفاقات مبارکی در زمینههای مختلف فرهنگی، دینی، سیاسی و الخ برای مردم این سرزمین رقم میخورد. نه تنها این سرزمین بلکه برای سراسر گیتی که معتقدیم علمی که بر بنیانهای توحیدی استوار است با غیر آن توفیر دارد و جهان معاصر هنوز مجال نیافته این را تجربه کند. اگر این نگاه باشد شاید خیرینی هم پیدا شوند که مرمت پیکرهی کمجانِ علومِ پایهی کشور را از ساخت مدرسه پرخیر و برکتتر بیابند.
با تمام این اوصاف آنچه که مشخص است اینست که جامعهٔ فیزیک باید صدای رساتری در مطرح کردن درخواستهای خود داشته باشد و در مسیر حصول بلوغ فرهنگی در زمینهی توجه به علوم پایه، جامعهی علمی و دانشگاهی باید سفیرانی باشند برای جلب توجه آحاد جامعه به این نیاز و قلههای پیشارویمان.
همایش آینده شغلی فیزیک که ۲۴ام بهمن ماه ۹۵ در دانشکدهی فیزیک دانشگاه صنعتی شریف برگزار شد هم به زعم بنده آغاز تلاشی بود از دل جامعه دانشجویی فیزیک در این راستا؛ امید خداوند را که آینده مبارکی داشته باشد.
در انتها از خوانندگان محترم دعوت میکنم این سیاهه را سرآغاز بحث دانسته و نقدها و دیدگاههای خود دربارهی این نوشته و همچنین موضوع «آیندهی شغلی فیزیک» را در بخش دیدگاههای این صفحه بنویسند به امید اینکه به نتایج خوبی دست پیدا کنیم.