پروژههای حلقهٔ راه فیزیک پسران برای سال ۹۷ معرفی شد
17 مرداد 1397معرفی درس مکانیک تحلیلی
17 مرداد 1397مقدمه
وقتی به من گفته شد راجع به فرق رشتههای مهندسی و علوم پایه برای بچههایی که میخوان انتخاب رشته کنن بنویسم، ترسیدم. ترسیدم از این که نکنه این متن دید کاملی به خوانندهی دبیرستانیش نده. اما در حقیقت نباید هم بده. من به عنوان آدمی که فقط یک تجربهی دوره لیسانس خاص، از یک دانشگاه خاص با یک سری استاد و درس خاص داشتم، مطمئنا نمیتونم حکم و توصیف کلی راجع به وضعیت این دو مورد در کل ایران بدم. به همین خاطر تصمیم گرفتم صرفا برداشتهامو اینجا بنویسم. خوانندهای که شما باشی هم به نیت این بخون که یک سری تصورات نسبتا معقول بگیری و نه به نیت پند و اندرز!
جان کلام
همهی تفاوتها رو میشه در یک کلام و با یه مثال گفت. آدمایی که علوم محض میخونن، میرن دنبال این که چرا F=ma، مهندسا میگن که حالا با همین F=ma چه کار میشه کرد. توجه کنید که مهندسا با استفاده از اون قانون، یک هدف یا ابزار کاربردی رو تولید یا یک نیاز رو رفع میکنن. در طرف مقابل علوم محضیها میگردن دنبال قانونهایی از این دست که پیداشون کنن. پس شما اگر دنبال فهم دقیقتری از یک موضوع هستید (به بیانی، شوق کنجکاوی و جستجو در شما وجود داره)، علوم پایه بیشتر به گروه خونیتون میخوره. از طرف دیگه اگه دنبال این هستین که دردی از ملت رو دوا کنید، باید برید تو فضای مهندسی.
اثر محیط روی جان کلام
خیلی خوب میشد که با همین پاراگراف بالا، متن من تموم میشد. اما به دلایلی بسیار زیاد، ناشی از محیط، متاسفانه اینطوری نیست. من یه خرده از مشکلات و مزیتهای هر دو طرف (بنا به تجربهام) به شما میگم تا خودتون ببینید آیا حاضر هستید این مسیرها رو دنبال کنید یا نه. با این حال هشدار میدم که این حرفا، بیشتر نشات گرفته از فضا، درسها و اساتید دانشگاه شریف در رشتههای مکانیک و فیزیکه. در نتیجه بیمحابا تعمیم ندید.
رشتههای مهندسی
تو فضای مهندسی اون چیزی که در کشور ما مورد نیازه، بدون تعارف، با کاردانی یا نهایتا کارشناسی کاملا به دست میاد. یعنی شما برای دوای درد مملکت، در خیلی از موارد به دانشی بیش از لیسانس نیاز ندارید. پس اگر واقعا سرتون درد میکنه برای انجام پروژه، تکلیفتون بعد از لیسانس معلومه: کار. اما خوب میدونیم که با لیسانس به شما کار نمیدن. در نتیجه یا خودتون باید کارآفرینی کنید و استارتآپ بزنید، یا باید برید فوقلیسانس بخونید.
اگه انتخاب شرکت یا استارتآپ زدن باشه، با فضای خیلی سخت (اما در حال بهبودی) روبهرو میشید. فضای سخت از این منظر که ما برای کارآفرینی و استارتآپ زدن، اولا باید کارگروهی منسجمی با تیممون توی حوزههای مختلف (فنی، اداری، روابطعمومی، قانونی و …) انجام بدیم و دوما توی سیل حوادث اقتصادی و سیاسی مملکت زنده بمونیم[1] (این تیکه به نظرم داره بهتر میشه، چالشهای تیکهی اول که چالشهای طبیعی هر کار هست تا آسمون میچرخه و خورشید میتابه، وجود خواهند داشت).
از اون طرف اگه ارشد خوندن رو انتخاب کنید، در همین مدت کوتاه ارشد، با فضایی واقعا آسون (درس خوندن صرف و بدون فعالیتهای واقعی[2]) مواجه میشدید که البته این راه، جوابی برای سوال عدم کاریابی شما نیست؛ صرفا اون رو به تاخیر انداخته. بعد از اتمام ارشد، تمامی رقبای کاری شما هم ارشد رو تموم کردن و باز دنبال کار هستن. پس هنوز همون آشه و همون کاسه. احتمالا تعجب نمیکنید اگر بگم الان همین دور باطل توی مقطع دکتری در جریانه. نتیجه اینه که ما تعداد زیادی دانشجوی مهندس خواهیم داشت[3] با تحصیلات بالا اما بیگانه با صنعت که دیگه حاضر نیستن برای هر کسی کار کنن. شدن آقا/خانم دکتر ناسلامتی! راستی بعد این مدت حدود ۳۰ سال خواهید داشت و دیگه به اندازهی کافی جوان نیستید اما همچنان جویای کار!
اما میتونید خودتون رو به اون چیزی که توی بیشتر دانشگاههای ما تدریس میشه مقید نکنید (هشدار!!!! شاید در همهی رشتهها و در همهی دانشگاههای اینطور نباشه!). در واقع میتونید برید دنبال کارهای میانرشتهای (یعنی مسالههای متشرک دو یا چندتا رشته) یا مسائل روز. در ایران چون آدمایی که میانرشتهای کار میکنن خیلی کم هستن، شما باید خیلی خوششانس باشید تا علایقتون به کار اون آدما بخوره. در غیر این صورت، جز خارج شغلی وجود نداره. پس ادامهی تحصیلتون باید در دانشگاههای خارجی دنبال بشه. این بند، بحث داغ مهاجرت به خارج برای تحصیل/زندگی/کار رو مطرح میکنه که خودش سر درازی داره… بگذریم.
رشتههای محض
باوری وجود داره که رشتههای محض تو ایران به درد نمیخوره. با توجه به این که رشتههای محض رو چی تعریف کنیم، این گزاره میتونه کاملا درست تا کاملا غلط باشه. اتفاقی که برای من افتاد این بود که در طی ۵ سال کارشناسیام، مرتبا با شغلهایی آشنا میشدم که علوممحضکارها داشتن و من اصلا فکر نمیکردم با خوندن علوم محض بشه به اونها رسید. جالب این بود که نه تنها از علوممحض میشد به این شغلها دست پیدا کرد، بلکه فقط و فقط از همون علوممحض میشد به برخیشون رسید! کسی که فیزیک محض میخونه، (فقط) دنبال حل حرکت پرتابه نیست. ریاضیدونها (فقط) به اثبات p آنگاه qای مشغول نیستن. شیمیستها به جز موازنه کردن کارهای دیگهای هم انجام میدن. ترکیب ژنهای مختلف هم تنها تفریح زیستیها نیست… . ما یه عدم آگاهی بسیار بسیار زیادی نسبت به رشتههای محض داریم[4] که با توجه به این که توی مدرسه درک درستی از علوم محض به ما داده نمیشه، این عدم آگاهی طبیعیه[5]. پس بذارید کمی از گمراهی آشکار بیرون بیایم…
از اونجایی که من تنها علوم محضی که دیدم فیزیکه، راجع به اون حرف میزنم. شما وقتی فیزیک میخونید در راه دانشمند شدن دارید قدم برمیدارید. پس طبیعیه که کار اصلیتون تحقیق و پژوهش تو حوزههای مختلف باشه. مثلا کیهانشناسی، فیزیک ذرات بنیادی، کوانتوم، لیزر، ماده چگال و حالت جامد، اخترفیزیک، ترمودینامیک و سیالات، مکانیک آماری و … بخشی از زمینههای تحقیقاتی آیندهی شمای فیزیکدان میتونه باشه. برای علوم پایه در ایران، خوشبختانه مرکزی وجود داره به نام IPM که پژوهشهای خوبی در علوم پایه انجام میده و با تعدادی از مراکز علمی خارجی هم ارتباط موثری داره. بنابراین برای یه آدم آکادمیک، اونجا شروع (و نه هدف!) خوبیه. بعد هم میتونید برید خارج برای کار یا تحقیقات دیگه.
اما به جز کارهای زیاد دیگهای هم برای یه فیزیکدان هست. کار به عنوان متخصص فیزیک بازیها (توی شرکتهای تولیدکنندهی بازی)، تحلیلگر اقتصادی (توی بانکها شرکتهای بیمهای). تحلیلگر علوم رفتاری در مسائل جامعهشناسی و الخ. در یک کلام شما میتونید دانشمند داده[6] بشید. دانشمند داده چیه؟ الان میگم.
کارهایی از این دست بسیار نوپا هستن و با آغاز عصر تکنولوژی شروع شدن. با پیشرفت کامپیوترها و افزایش قابلیتهای محاسباتیشون، خیلی از رشتهها اومدن و مسائلشون رو مدلسازی کردن. این مدلسازیها یا در بعضی مواقع شبیهسازیها و الگوریتمها، بر اساس کارهای فیزیکدانها انجام شده. برای همین برای تحلیل این مدل معمولا یک فیزیکدان باید دمدستتون باشه تا بهتون بگه توی مدلی که راجع به ترافیکه خودروهاس، دما و انرژی یعنی چی. در واقع شما درگیر یک مدلسازی و یک کار محاسباتی خواهید شد. البته از حق نگذریم؛ افرادی که علوم کامپیوتر (شاخهای از ریاضی) میخونن هم بسیار در حل این محاسبات کمک میکنن. اینجور کارها، (یک بخشی از) کار مهندسهای داده است.[7]
علاوه بر پژوهشگر و دانشمند داده، شما همواره این امکان رو دارید که به عنوان یک کارآفرین فعالیت کنید. حتی در فیزیک چنین کاری ممکنه. مثلا یه بابایی تو خارج، با قوانین سادهی فیزیک اومده اسباببازی ساخته! الانم کلی پولداره! ابدا خودتون رو محدود نکنید خلاصه…
خلاصه
هر رشتهای (چه پایه و چه مهندسی) رو میشه از دو منظر نگاه کرد. آدما یا توی همون رشته فعالیت میکنن یا کار میانرشتهای انجام میدن. برای علوم پایه، فعالیت تک رشتهای، به پژوهش و تحقیق خلاصه میشه. شغل نهایی این آدمها هم طبیعتا کار آکادمیکه (تدریس یا پژوهش یا هر دو). اما اگر هدف فعالیت میان رشتهای باشه، به دلیل نزدیک شدن رشتهها، کلی شغل جدید دیگه هم هست.
برای مهندسیها، اما وضعیت فقط به کار آکادمیک محدود نمیشه. شما میتونید برید دنبال کار عملی. کار آکادمیک رو هم باز میشه به دو نوع تکرشتهای یا میانرشتهای تقسیم کرد. فعالیتهای تکرشتهای مهندسی بسته به رشته و گرایش، طیف وسیعی داره. ممکنه رشتهتون هنوز خیلی جای کار داشته باشه (مثل مهندسی کامپیوتر)، ممکنه رشتهتون عملا تموم شده باشه[8] (مثل مکانیک جامدات مهندسی مکانیک). اما کارهای میانرشتهای خیلی زیادن[9] اما نه در ایران. اگر دنبال کار عملی هستید و دوست دارید توی فضای ایران کار کنید، سواد بیش از لیسانس اضافیه. اما به دلیل محیط جامعهی ایران، شما عملا راهی جز ادامهی تحصیل ندارید.
نتیجهگیری
چه باید کرد با این متنی که من نوشتم؟ آیا اینا سیاهنماییه؟ آیا به قول آقای فراستی مقواست؟ نمیدانم! شاید حق با شما باشد… به هر حال این برداشت منه از یک کارشناسی ۵ ساله فیزیک و مکانیک شریف. این که چه کار باید کرد، کاملا به خود شما مربوطه. قرار بود من پند و اندرز ندم. اما پیشنهاد میکنیم برای روشن شدن هرچه بیشتر، برخی از اینا رو نگاه کنید، بخونید یا گوش کنید.
منابع پیشنهادی
- سخنرانیهای دکتر محمدمهدی نایبی: در سایتشون هست.
- کتاب نشا نشا و نفحات نفت از آقای رضاامیرخانی
- مستند سخنرانیهای دکتر دورعلی در یوتیوب
[1] خوندن داستان چند شرکت نوپا یا استارتآپ برای آشنا شدن با جنس مشکلات بسیار توصیه میشود!
[2] شما رو احتمالا با درسهای آکادمیک تا حدی سرگرم میکنن که دیگه با محیط صنعت بیگانه میشید.
[3] میگن ما رتبهی دوم تولید مهندس در جهان رو داریم. بعد چین چند میلیاردی…(نیازمند منبع!!!)
[4] البته این موضوع برای مهندسی هم وجود داره.
[5] راستی به جز رشتههای که اسم بردم، رشتهی محض دیگهای میشناسید؟ یه سرچی اگر بکنید میبینید که یه سری رشتههای محض هستن که ما حتی نمیدونستیم وجود دارن! چه برسه به این که کارشون رو بدونیم.
[6] Data Scientist
[7] الان دنیا داره به سمتی میره که توی همهی زمینهها، داره دادهی خیلی زیادی تولید میشه. چه مهندسی و چه علوم پایه. در نتیجه دانشمند/مهندسان داده، در خیلی از زمینهها امکان فعالیت دارن. البته چون نرخ پیشرفت توی IT به شدت زیاده، این حرف ممکنه چند سال بعد خیلی درست نباشه. برای همین همیشه سعی کنید بدونید مسائل روی بورس رو دنبال کنید.
[8] مظور از تموم شدن اینه که شما رو توی دانشگاه با مسائل ۵۰ سال پیش که ۱۵۰ بار توسط دانشجوهای مختلف توی دنیا حل شده، سرگرم میکنن. توجه کنید که شما با فیلم دیدن، بازی کردن، گردش رفتن، موسیقی گوشکردن و … هم سرگرم میشید. گرفتید عمق فاجعه رو؟
[9] یه رشته داریم به نام مهندسی موسیقی! باورتون میشه؟
سلام آقای گل محمدی
ایا ممکنه من با شما تماس بگیرم تو تلگرام یا با گوشی و ازتون سوال کنم چون بحثم زیاده
ممنون مطالب مفیدی بود.
سلام آقای گل محمدی
ببخشید میشه از رشته ی فیزیک مهندسی به مهندسی مکانیک رسید؟؟
ممنون واقعا خیلی خوب بود این مقاله . درواقع نتیجه ای که گرفتم رشته فیزیک تو را به یه دانشمند تئوری تبدیل میکنه ولی رشته مهندسی به کسی که بتونه علمش رو به کار عملی ببنده درواقع فیزیک علم داده هست در مورد علوم تئوری که تو رشته های مهندسی وجود داره رو بهتر از مهندس اون رشته مهندسی میدونی در موردش و بلدی ولی در مورد اون رشته کاملا اطلاعات تخصصی نداری و کار عملی بلد نیستی و نمیتونی تو اون به صورت عملی مثل یه مهندس اون رشته باشی .از اون طرف اون که رشته مهندسی رفته ممکنه… بیشتر بخوانید