علم مدرن و رابطهی انسان و خدا
23 بهمن 1400کشش بده!
23 بهمن 1400پیرو روند این چند سال، امسال نیز نامنویسی نامزدی انتخابات شورای صنفی دانشکده فیزیک، مانند بسیاری از دانشکدههای دیگر با اشکالات جدی همراه بود. به ندرت کسی تمایل به نامزدی دارد. گاهی هماهنگکنندگان انتخابات(قاعدتاً اعضای شورای صنفیای که به پایان دورهی خود رسیدهاند)برای جلوگیری از عدم برگزاری انتخابات دست به دامن نامزدهای صوری میشوند (برای رسیدن به شرط حد نصاب نامزدها) و در خیلی از موارد انتخابشوندگان نیز صرفا به لحاظ رسمی عضویت دارند و به لحاظ کارایی عملی چندان وزنی نمیتوان به آنها اختصاص داد. اساسا عمدهی دانشجویان همان طور که از درصد مشارکت مشخص است از چگونگی و چرایی چنین نهادی بیخبرند. بخش قابل توجهی از سایرین نیز از حد حمایتکنندگان منفعل فراتر نمیروند و برهمکنش چندانی با خود شورا ندارند و احتمالاً اگر اصرارهای فراوان هماهنگکنندگان و معدود فعالین دانشجویی دانشکده نباشد مشارکتی نیز در انتخابات نخواهند داشت، گاهی در برنامههای شورای صنفی شرکت میجویند یا در برخی مسائل روتین به شورا مراجعه میکنند. تنها عدهی انگشت شماری هستند که در جریان فعالیت شورای صنفی قصد کنند کنش فعالانهای را در قبال شورای صنفی داشته باشند (کنشی که بر نحوهی عملکرد شورا و اعضای آن اثر مستقیم داشته باشد) که آنهم معمولا چیزی بیش از وارد کردن انتقاد نیست، انتقادی که بیشتر جنبهی ابراز نارضایتی کلی از اس و اساس شورای صنفی است و از توپیدنهای روزمرهمان به زمین و زمان تفکیکپذیر نیست. به طور خلاصه، شورای صنفی به عنوان تشکلی برآمده از دانشجویان برای پیگیری مطالبات دانشجویی، عملا بهرهای از نیروی دانشجویی ندارد و حتی اعتبارش خدشهدار است به طوری که به عنوان مثال اگر اعضای مرکزی برای انجام کاری نیاز به کمک یک دانشجو در حد دو الی سه ساعت داشته باشند، احتمالا کسی را پیدا نخواهند کرد یا دست کم به سختی پیدا خواهند کرد.
نابسامانی وضعیت شورای صنفی در دانشکده امری محرز است. گاهی پیدا میشوند کسانی که بخواهند به فعالیت در درون این شورا بپردازند و چند صباحی سکّان این کشتی شکسته را بر عهدهگیرند و گاه هم پیدا نمیشوند یا کمتر پیدا میشوند. به هر حال مسئله اساسی شکسته بودن این کشتی است، یعنی قطع ارتباط گاه مطلق آن با بدنهی دانشجویی. البته وضعیت سایر گروههای دانشجویی در سطح دانشگاه نیز چندان بهتر نیست و نابسامانی سراسری اکثریت نهادهای دانشجویی امری قابل حدس است. حال سوال این است که راه حل چیست؟ آیا میتوان تمهیدی برای برونرفت از این بحران فعالیت و حتی به تعبیری (هرچند شاید نادرست ولی قابل لمس) مشروعیت اندیشید؟ در ادامه برای سادگی و اختصار از عبارت “مسئلهی صنفی” برای یاد کردن از این سوال استفاده خواهیم کرد. در پاسخ به مسئلهی صنفی میتوان طیف وسیعی از پاسخهای بلندمدت را پیشنهاد داد. برای مثال شورا برنامهی تبلیغاتی گسترده و بلندمدتی را برای معرفی و ایجاد آشنایی و قرابت با بدنهی دانشجویی آغاز کند تا بتواند در طول سالیان آتی اندک اندک بر شمار همبستگان و دلواپسان خود بیافزاید. این بحث که چه میتوان کرد که در درازمدت بتوان مشکل را از پایه حل کرد تا شورای صنفی به بدنهی دانشجویی پیوند داده شود و یا حتی بحث در مورد اساس امکان همچین امری، بحث مهمی است و جای کار بسیار دارد. امّا در اینجا قصدی برای پرداختن به آن نداریم. آنچه میخواهیم نگاه مختصری بدان بیاندازیم نوعی پاسخ تقریبا کوتاه مدت به مسئله صنفی است که در این چندساله همواره در نزدیکی انتخابات مطرح شده و به نظر میرسد در آینده نیز به قوت خود پابرجا خواهد ماند. این پاسخ چنین میگوید:«نیازی نیست که هماهنگکنندگان انتخابات برای یافتن نامزدهای مناسب، به حد نصاب رسیدن نامزدها، رای دادن بچهها، به حد نصاب رسیدن درصد مشارکت و… تلاش مضاعفی داشته باشند. در بدترین حالت انتخابات دچار مشکل شده، شورای صنفی تشکیل نمیشود. بچهها در طول این یک سالی که شورای صنفی وجود ندارد، متوجه میشوند که حضور شورا به چه میزان برایشان حاوی سود بوده و چه مقدار فعالیت آن مهم است. از این اتفاق عبرت میگیرند و روند انتخابات سال بعد با اصطکاک بسیار کمتری پیش خواهد رفت.» همان طور که گفته شد در ادامه تحلیلی بر این پاسخ ارائه خواهیم داد. به زعم بنده چنین تحلیلی بیشتر از حیث ترسیمی که از فضای دانشکده/دانشگاه و فلسفهی وجودی شورای صنفی میکند، برای پرداختن حائز اهمیت است.
اکنون به پاسخی که در بند بالا برای مسئلهی صنفی آورده شد دقیقتر نگاه میکنیم. اگر نوعی از بدبینی را چاشنی بررسی خود قرار دهیم درمیابیم که این پاسخ بیش از آنکه پاسخ باشد، پاک کردن صورت مسئله است. از دید گویندهی چنین پاسخی اساسا چیزی به نام مسئلهی صنفی وجود ندارد. با این نگاه شورای صنفی نهادی است که مستقل از آنکه دقیقا چه میکند و چگونه عمل میکند، وظیفه دارد به نیازهای دانشجویان پاسخ دهد. حال اکنون که نیازی وجود ندارد، یا همانگونه که گفتیم ارتباط شورا با بدنهی دانشجویی عملا قطع است، مشکلی نیز وجود ندارد. اکنون دانشجوها احساس نیازی به وجود شورای صنفی ندارند، پس مشکلی ندارد که شورا تشکیل نشود. یک دوره که تشکیل نشود، احساس نیاز به وجود میآید و به تبع آن شورای صنفی نیز تشکیل مییابد. به صورت خلاصه، فرض اساسی چنین نگرشی این است که مبنای اساسی تشکیل شورای صنفی (و اگر تعمیم بدهیم هر نهاد دیگری هم همچنین) “احساس نیاز عینی و ملموس بدنه دانشجویی و عموم دانشجویان” است. به این دلیل میگوییم این پاسخ نوعی پاک کردن صورت مسئله است که در امتداد این نگرش میتوان گفت که اگر بعد یک سال نیز احساس نیاز به وجود نیامد، باز هم مشکلی نیست. چرا که وقتی نیاز به تشکیل شورا قابل لمس نیست، اهمیتی نیز ندارد که تشکیل شود یا نشود یا وقتی تشکیل شد دچار مشکل باشد. این نگرش که مبنای تشکیل یک نهاد را حس نیاز بدان قرار میدهد، به راحتی به نگرش “انفعال” در برابر آن نهاد بدل میشود. اگر اکنون که شورای صنفی دچار مشکل است، اساسا نیازی نیست در قبال آن کاری بکنیم چرا که نیازی به حضور آن در میان عموم دانشجویان وجود ندارد، برای آنکه در آینده تشکیل شود یا دچار مشکل نباشد نیز تا جایی که نیازی به آن نباشد هیچ لزومی ندارد کار خاصی انجام دهیم. مادامی که نیازی نیست، مشکلی هم نیست. همانطور که گفته شد در نهایت از دل پاسخ مذکور، میتوان به نگرش بی کنشی و بی عملی در قبال شورا و نفی ضمنی مسئله صنفی رسید.
آیا نفی مسئله صنفی به خودی خود امر بد و ناموزونی است؟ چه اهمیتی دارد که مسئلهی صنفی مطرح باشد یا نباشد و در قبال شورا منفعل باشیم؟ مطرح نبودن و نفی مسئلهی صنفی فیالذات دچار ایراد نیست. در اینجا قصد نداریم الزامی بودن و یا درست و خیر بودن کنشگری در قبال شورا را پیشفرض بگیریم. آنچه در ادامه دنبال خواهیم کرد نفی فرض اساسی مستتر در پاسخ مذکور یعنی “تشکیل نهاد مبتنی بر نیاز عینی و ملموس عموم” است. لازم است این نکته گفته شود که نقد نتیجهی خود پاسخ مذکور به مسئلهی صنفی در اینجا مورد بحث قرار نمیگیرد. یعنی نمیخواهیم یا شاید حتی نمیتوانیم بگوییم که اگر یک سال شورای صنفی تشکیل نشود، لزوما در سال بعد با استقبال بیشتری رو به رو نخواهد شد. بلکه قصد آن است که به مبنای نظریای که به نظر میرسد این پاسخ از آن برآمده است نقد وارد کنیم.
پیرو آنچه گفته شد بحث اصلی آن است که بگوییم فرض آنکه مبنای نظری تشکیل شورای صنفی یا هر نهاد مشابه در هر جا، احساس نیاز عموم است دچار خلل و غیرقابل دفاع است. البته که نقش نیاز در تمامی فعل انفعالات انسانی آنقدری برجسته هست که به هیچ روی قابل انکار نباشد. بحث در مورد قید عموم است و سادگی، نقص، ناتمامیت و غیرواقعی بودن پنداشتن چنین مبنایی برای شورای صنفی. قید عموم متضمن کلیتی یکپارچه است. وقتی میگوییم وقتی عموم نیاز نداشته نباشند، لزومی بر تشکیل نیست، به طور ضمنی به این امر اشاره داریم که عموم یک کلیت یکپارچه است. در اینجا دانشجویان با هم بدنهای بی پستی و بلندی میسازند و اختلاف و تفاوت قابل توجهی در این میان وجود ندارد. بدنهی دانشجویی یک جسم صلب هموار و بی غل و غش است. حال آنکه در واقعیت چنین امری بعید به نظر میرسد و این بدنه لایه لایه و یا پرشکاف است. از طرف دیگر دید یکسویه به تشکیل نهاد، یعنی این امر که “نیاز میدهد نهاد” بر اثر متقابل نهاد و بازیگران (در اینجا همان دانشجویان یا بدنهی دانشجویی) چشم میپوشد. در واقعیت به نظر میرسد که نهاد نیز میتواند بر بازیگران اثرگذار باشد. نهاد حتی خود میتواند دست به ایجاد نیازهایی در بدنه بزند یا نیازهای آن را تقویت و تعدیل کند. به عبارت سادهتر “نهاد هم میتواند بدهد نیاز”. اگر بدنهی دانشجویی را یکپارچه در نظر نگیریم و برای آن شکافها و لایههایی در نظر بگیریم. به عبارت دیگر میتوانیم بگوییم نهاد میتوان شکافها و لایهها را جا به جا کند، مرزهای درونی را تغییر دهد، حوزههای مختلف را منقبض و منبسط کند. بدنه یا کلیت بازیگران خود امری ایستا (استاتیک) نیست بلکه دینامک بسیار پیچیدهای در درون آن جاری است و میان اجزای آن روابط متقابلِ متراکم و تو در تویی بر قرار است و نیز میان این بدنه و نهاد نیز رابطهی متقابل (دیالکتیک) وجود دارد. در ادامه برای روشن شدن این امر مثالی ذکر خواهیم کرد.
فرض کنیم یک نفر در یک شهر دور افتاده به طور اتفاقی به گیاهی ناشناخته برمیخورد. او پس از بررسیهای فراوان به این نتیجه میرسد که این گیاه میتواند سبب شود که سیستم دفاعی انسانها به شدت تقویت یافته و کمتر دچار بیماری شوند. او در ابتدا سعی میکند این گیاه را تکثیر داده و به طور انبوه در اختیار مردم شهر قرار دهد. عدهی اندکی هستند که در ابتدا از محصول او استقبال میکنند و اکثریت تمایلی به استفاده از آن ندارند. این فرد و اندک هوادارنش سعی میکنند برای گسترش محصول خود از شهرداری و بیمارستان شهر کمک بگیرند. بعد از رفت و آمدهای فراوان، به سختی میتوانند نظر آنها جلب کنند و با کمک آنها نهادی را برای گسترش محصول خود تاسیس کنند. در ابتدای تاسیس نهاد نیز همچنان اکثریت تمایلی به استفاده ندارند. اما پس از چند سال تبلیغات و فعالیت مداوم این نهاد، دامنهی مصرف کنندگان بسیار بزرگ شده و خیل عظیمی مشتری محصولات گیاهی این شخص میشوند. اگر چنین بود که نیاز میدهد نهاد، چگونه نهاد فرد ذکر شده اساسا تشکیل یافت؟ در ابتدا که کسی نیازی به محصولات او حس نمیکرد. چگونه طرفداران محصول او زیاد شدند اگر نهاد نمیتوانست بدهد نیاز؟ اگر جمعیت شهر یک کل یکپارچه بود، چرا عدهای هوادار او عدهای مخالف او بودند؟
مثال فوق به شدت بدیهی است و از این دست مثالها در تمام طول تاریخ و همه جا میتوان یافت. از این طریق میتوان به این نتیجه که فرض آنکه “احساس نیاز عینی و ملموس بدنه دانشجویی و عموم دانشجویان تنها سبب تشکیل شورای صنفی است” احتمالا فرض به شدت سادهانگارانهای است و دینامیک بدنهی دانشجویی و روابط متقابل میان دانشجویان و شورای صنفی قاعدتا امر پیچیدهتری است و به نظر نمیرسد که بر مبنای این فرض، نتیجههایی که رنگ بوی بی کنشی در برابر شورا دارند و پاسخهایی مانند پاسخ مذکور در بخش انتهایی بند دو را به مسئلهی صنفی میدهند چندان قابل دفاع باشند.
نویسنده: محمدمبین سعیدی، دانشجوی کارشناسی فیزیک، دانشگاه صنعتی شریف
اگر نظر یا پیشنهادی درمورد این متن دارید میتوانید کمی پایینتر، در قسمت دیدگاهها، آن را برای ما بنویسید.