ژرفانامه ۰۰۲ منتشر شد
23 بهمن 1398نقدی بر آموزش در دانشکدۀ فیزیک
23 بهمن 1398نوشتاری بر لزوم گسترش کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاه
یکی از اساسیترین خلاهای حال حاضر تقریبا تمامی نهادهای جامعه ما از جمله دانشگاه، مقولهای است تحت عنوان آزاداندیشی. آزاداندیشی به معنای رهایی اندیشه از بعضی پیشفرضهای ناموجهی است که بر ذهن آدمی احاطه دارد و مانع پرواز اندیشه در آسمان بیکران واقعیتها و حقایق می شود. آزاداندیشی عبارت است از اندیشیدن بدون گرفتار بودن در دام تعصبها و برداشتن هر مانعی در مسیر اندیشیدن و رسیدن به واقعیت. آزاداندیشی موهبتی خدادادی است که سبب پیشرفتهای اساسی جامعه و تکامل انسان می شود. به همین جهت هر حکومتی وظیفه دارد برای رشد خود بستر آن را در جامعه فراهم آورد.
یکی از مهم ترین بسترهای آزاداندیشی جلساتی است تحت عنوان کرسی آزاداندیشی. جلساتی که در آن به دور از جنجال و هیاهو، حاضرین حق ابراز عقیده خود در موضوع مربوطه را دارند و فرصت نقد شدن توسط دیگران را پیدا می کنند. این نقد شدن ها منجر به این میشود که فرد بار دیگر در مبانی نظری خود تامل کرده و سعی کند تا پیشفرضهای خود را دقیق کند. همچنین عاملی می شود تا انسان مجبور به مطالعه بیشتر شده و علم خود را افزایش دهد. در نتیجه سبب ساز پیشرفت و نوآوری خواهد شد. هر عقیده ای برای کامل شدن محکوم به این است که توسط دیگران نقادی شود و برای نقدها پاسخ مناسب پیدا کند.
معمولا کرسی های آزاداندیشی موجب روشن شدن حرف حق و درست خواهند شد. بنابراین گسترش آن باعث رشد عمومی جامعه و اتخاذ تصمیمهای درست می شود. اصولا کسانی از آزاداندیشی هراس دارند که منطق خود را ضعیف میدانند و میترسند که عقیده شان را در معرض نقادی قرار دهند. این افراد نظراتشان را تنها در جمع موافقین خود مطرح میکنند و در واقع بهجای آزاداندیشی، همافزایی میکنند.آن ها با گرفتن تایید همفکران، عقیدهشان را بیش از پیش حق میپندارند و تا حد امکان سعی میکنند اجازه بروز حرفهای مخالف را ندهند. البته منکر این نمیشوم که گاهی نبود بستر مناسب برای ارائه نظرات به مخالفین عامل این اتفاق میشود.
آزاداندیشی را نباید با تقلید کورکورانه از دیگران اشتباه گرفت. گاهیاوقات به خاطر وجود جو و تبلیغات منفی و ترس از مسخره شدن و یا برای همرنگی با جماعت، انسان عقایدی را میپذیرد که حاصل تفکرش نیست و ناشی از القائات بیرونی است. در واقع آزاداندیشی نه لزوما مخالفت با اکثریت است و نه لزوما موافقت با آن. آزاداندیشی این است که انسان با کنار هم گذاشتن شواهد، تجربیات و محکمات عقلی به نتیجهای برسد که حاصل تفکر خود اوست نه نظام فکری که دیگران به او تحمیل کرده باشند.
متاسفانه آزاداندیشی در جامعه ما یک شعار مظلوم است. تا گفته می شود آزاداندیشی عده ای فوری خیال می کنند لزوما باید همه بنیانها و چارچوبها شکسته شود. به اسم آزاداندیشی اصول و عقاید دیگران را مسخره میکنند و ارزشها را زیر پا میگذارند. عدهای هم به صورت عکسالعملی به خاطر ترس از فروریزی بنیانها به پایههایی می چسبند که به کمک آزاداندیشی باید در آنها نوآوری شود. یعنی تحجر عدهای در مقابل مرزشکنی عدهای دیگر و افراط در برابر تفریط. در واقع هر دو گروه به آزاداندیشی ظلم می کنند. بلکه آزاداندیشی حدی میان این دو است چرا که با این اوصاف تا ابد بستری برای آزاداندیشی فراهم نخواهد شد.
همچنین باید به تفاوت میان آزاداندیشی و آزادیعمل توجه داشت. از نظر نویسنده درباره هر موضوعی حتی انکار یا اثبات وجود خداوند می توان اندیشه و بحث کرد البته در محافل تخصصی نه در میان عامه مردم. اما در مورد عمل باید ملزم به قانون بود و اگر قانون را اشتباه پنداشتیم باید به کمک گفتمان سازی سعی در تغییر آن کنیم نه شکستن آن. آزاداندیشی یک حرف و بیبندوباری یک حرف دیگر است. آزاداندیشی این است که شما در حرکت به سمت سرزمینهای ناشناخته معارف، خودتان را آزاد کنید و حرکت کنید و به قله برسید ولی معنای بیبندوباری این است که در حرکت به سمت قله اصلا اهمیت ندهید که به کدام سمت حرکت میکنید و در نهایت به نقطهای میرسید که نه راه پس دارید و نه راه پیش و فقط راه سقوط دارید.
در نهایت با توجه به این که دانشگاه مبدا تحولات یک جامعه است باید در راستای گسترش کرسیهای آزاداندیشی در دانشگاه کوشید. جلساتی با انواع و اقسام موضوعات اعتقادی، علمی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و … که در آن همه عقاید اجازه بروز داشته باشند. از نظر نگارنده بهتر است این مقوله را از دانشکده خودمان شروع کنیم چه بسا که سرریز آن دانشگاه و پس از آن کل جامعه را فرا بگیرد.
اگر نظر یا پیشنهادی در مورد این متن دارید میتوانید کمی پایینتر، در قسمت دیدگاهها، آن را برای ما بنویسید.