چگونه فلسفه بد مانع پیشرفت علم شده است؟

روان‌شناسی و فیزیک
2 بهمن 1399
آزمایش کشیده شدن تخم مرغ به درون بطری
2 بهمن 1399

نوشته‌ی حاضر گزارشی است از ششمین جلسه‌ی حلقه‌ی فلسفه و فیزیک در سال تحصیلی 1399-1400 است. در این برنامه که در روز چهارشنبه 17 دی‌‌ماه 1399 برگزار شد، پرسش اصلی جلسه و عنوان جلسه، که ایشان حول محور آن به ارائه مطالب پرداختند، این بود که “چگونه فلسفه بد مانع پیشرفت علم شده است؟“. این گزارش به زحمت آقای علی افضلی به رشته‌ی تحریر درآمده است.

اما رابطه علم و متافیزیک و تعریف فلسفه خوب یا بد کلیدی‌‌ترین نکات ارائه بود که در ادامه سعی می‌کنیم به صورت خیلی خلاصه به آن‌ها بپردازیم. ایشان در اول جلسه تاکید کردند مطالبی که ارائه می‌دهند بسیار متاثر از آموخته‌هایشان از مکتب دکتر گلشنی است که در دنیا تحت عنوان مکتب ایرانی‌ (Iranian School) شناخته می‌شود.

ایشان با بیان مقدمه‌ای، متافیزیک و فلسفه را تعریف کردند و سیاستگذاری و جریان علم را بسیار تاثیرپذیر از نگرش‌هایی دانستند که خود نتیجه فلسفه‌های مختلف‌اند. پس از آن رابطه علم و فلسفه را به دو قسمت جایگاه فلسفه در علم و جایگاه علم در فلسفه تقسیم کردند. ایشان ضمن اشاره به اهمیت جایگاه علم در فلسفه به دلیل موضوع بحث نبودن این قضیه مستقیما با مثال‌هایی از فیزیک و زیست‌شناسی به سراغ تشریح جایگاه فلسفه و متافیزیک در علم تجربی رفتند.

  1. برخی از موارد اثرگذاری متافیزیک (فلسفه) در علوم تجربی:
  • چهارچوب فکری

فلسفه تاثیر مستقیمی در چهارچوب و بستر فکری دانشمند دارد. او به صورت کلی طی آموزشی که در بستر فکری و اجتماعی‌ دیده و در آن رشد کرده است، فکر و مشاهده می‌کند. ما با داده‌های خالی محسوس سروکار نداریم، بلکه آن‌ها را در چهارچوب فکری مشخصی ادراک و تعبیر می‌کنیم. لذا این بستر فکری و جهارچوب متافیزیکی دانشمند است که در تمامی مراحل کار علمی او متاثر است. از طرفی دو پارامتر محیط فرهنگی رشد و بستر فکری حاکم بر نظریات قبلی (در دوره آموزش علوم) از مهترین عوامل تعین بستر فکری دانشمندان است. اگر بخواهیم کمی خاص‌تر جایگاه متافیزیک در علم تجربی را بررسی کنیم، باید وارد پیش‌فرض‌های متافیزیکی خود نظریات شویم.

  • پیش‌فرض‌های نظریات

به صورت ساده‌سازی شده و خلاصه انسان با یکسری سوال به سراغ طبیعت می‌رود و مشاهده می‌کند و با در کنار هم گذاشتن یکسری اصول و پیش‌فرض‌هایی که مدعی توصیف واقعیت‌اند، به سوی آزمایش کردن و نتیجه گرفتن و در آخر نظریه علمی دادن می‌رود. چیزی که در نظریه‌های علمی واضح است، این است که همگی بر پایه یکسری اصول و پیش‌فرض بنا شده‌اند که با بررسی آن‌ها متوجه می‌شویم لزوما این اصول از تجربه و مشاهده نیامده‌اند و مبنای فلسفی و متافیزیکی دارند. این پیش‌فرض‌های متافیزیکی می‌توانند عام یا خاص باشند. این که در عالم یک‌سری قوانینی حاکم است و ما می‌توانیم آن‌ها را بفهمیم مثال‌هایی از دو پیش‌فرض متافیزیکی عام است. دکتر جمالی در ادامه به مثال‌های متعددی از پیش‌فرض‌های متافیزیکی خاصی که در نظریه‌های نسبیت، مکانیک کوانتومی، کیهان‌شناسی، علوم‌شناختی و تکامل بود، اشاره کردند. به صورت تیتروار ثابت بودن سرعت دوطرفه نور در نسبیت یک فرض غیر تجربی و متافیزیکی نسبیت خاص استاندارد است که می‌توان با تغییر آن به نظریات بدیل دیگر دست یافت، همچون تبدیلات تنقرینی. نظریه کوانتوم مملو از پیش‌فرض‌های متافیزیکی است از جمله آنها می‌توان به فرض شانسی بودن وقایع زیراتمی، عدم وجود مکانیزم، اثر ناظر بر اندازه‌گیری و غیره اشاره کرد. در کیهان‌شناسی بدلیل عدم دسترسی به اطلاعات در ابتدای کیهان و نقاط دوردست چگالی پیش‌فرض‌های متافیزیکی بسیار بالا می‌رود تا آن جا که جورج الیس کیهان‌شناس می‌گوید: «کیهان‌شناسان خود متوجه نیستند چقدر پیشفرض‌های متافیزیکی استفاده می‌کنند.» علوم‌شناختی متداول بر اساس جهان‌بینی فیزیک کلاسیک بنا شده‌است، این که همه چیز مغز است و چیزی ورای آن وجود ندارد و همه چیز قابل تقلیل به مغز و بعد از آن به نورون‌ها و بعد به پروتئین‌ها ‌و ملکول‌ها و غیره (تقلیل گرایی)، از جمله فروض متافیزیک علوم این چنینی است. همچنین تکامل بر اساس اصلی بسیار مهم منافیزیکی بنا شده است، همان طور که مایکل روس تکاملیست بیان می‌کند آن بر اساس طبیعت‌گرایی بنا شده است یعنی آنچه هست همین طبیعت است و غیر آن چیزی نیست.

  • تعبیر نظریات

یکی دیگر از قسمت‌هایی که شاهد ردپای متافیزیک و جهان‌بینی در نظریه‌های علمی هستیم، تعابیر و برداشت‌های مختلفی‌ست که از نظریات ارائه می‌شوند. همواره برای هر نظریه مجموعه ای تعابیر وجود دارد، اینکه این معادله ریاضی در واقعیت به چه معناست در بستر فکری و متافیزیک فهمیده و تعبیر می‌شود.

  • سوالات مطرح

اینکه انسان با چه سوالی به دنبال کشف دنیا می‌رود و می‌خواهد چه را بررسی کند اکثرا متاثر از بستری فکر و فلسفی و جهان‌بینی‌اش است.

  • جریان علم

به صورت کلی و با توجه به مسائلی که بالاتر هم ذکر شد جریان علم و سوالاتی که جامعه علمی اجازه می‌دهد که شما بپرسید نه تنها جدا از فلسفه و متافیزیک نیست بلکه متاثر مستقیم و غیرمستقیم از جهان‌بینی فکری و فلسفی انسان است. لذا جریان علم که از مهمترین مقولات است متاثر از جهان‌بینی حاکم بر علما است.

هایزنبرگ: «جهت‌گیری کار تجربی احتمالا بوسیله ملاحظات نظری تعیین می‌شود.»

در اینجا می‌توان اهمیت فوق‌العاده زمینه فلسفی را در در تحقیق دید. وقتی سوالات عرضه می‌شوند، زمینه فلسفی جواب را تعیین نمی‌کند اما روی سوالات اثر می‌گذارد. بسته به اینکه بخواهید طرحی را که طبق آن طبیعت ساخته شده است بیابید یا آنکه تنها مشاهده کنید و پدیده‌ها را توصیف و پیش‌بینی کنید. نتایج کار علمی می‌تواند متفاوت باشد، شناخت نهایی بستگی به این تصمیم دارد.»

شرودینگر: «متافیزیک بخشی از خانه دانش را تشکیل نمی‌دهد، بلکه چهارچوبی‌ست که بدون آن ساختن میسر نیست.»

  1. فلسفه بد و علم جدید

منظور دکتر جمالی از فلسفه بد فلسفه‌ای است که با بیش از اندازه محدود یا نامحدود کردن انسان مانع به وجود آمدن سوال‌های جدید و پیشرفت علم شود و راه بررسی‌های بیشتر و جدیدتر را ببندد. مثال‌های بارزش در مکانیک کوانتومی وجود دارد و در بالا هم اشاره شد. ورای آنچه مشاهده می‌شود چیزی وجود ندارد ، اصلی‌ست که به وضوح با تعریف آقای جمالی به عنوان یک فلسفه بد پذیرفته می‌شود. بقول دارو: «مکانیک کوانتومی نباید اتم‌های منفرد را مورد بررسی قرار دهد. زیرا هیچ بیانی درباره رفتار فردی یک اتم قابل اینکه در معرض آزمایش قرار بگیرد نیست.» این نوع تفکر راه پیشرفت علم را می‌بندد. و یا اصل شانسی بودن وقایغ زیراتمی دو مکانیک کوانتومی استاندارد راه را برای بررسی و تحقیق بیشتر و یافتن علل می‌بندد چیزی که باعث شد برای یک قرن فیزیک کوانتوم درجا بزند و تازه امروز صحبت از ایجاد یک انقلاب در آن مطرح شده است. یا در نظریه نسبیت شاهد اصولی هستیم که به عنوان قرارداد از آن‌ها یاد می‌شود. اگر این قرارداد‌‌ها مثل اصل سرعت نور یا هم‌زمانی به عنوان یک واقعیت عرضه شود راه پیشرفت علم بسته‌ می‌شود. بدتر آن است که قراردادی‌گری تعمیم داده شود به کل علم و علم قراردادی بین انسان‌ها و صرفا مثل چراغ راهنمایی تعبیر شود، صرفا یک قرارداد بین افراد و نه کشف حقیقت.

  1. مثال‌هایی از مکاتب یا گزاره‌هایی که حاکم شدن آن‌ها بر علم تجربی موجب بسته شدن قابل توجه راه علم می‌شود:

پوزیتیویسم و مشتقات آن

ایده‌آلیسم خام

«فلسفه‌ی علم» به جای «فلسفه در علم»

فلسفه الهی غیرتوحیدی (مثل خدای رخنه‌ها)

ممنوعیت پرسش‌های فلسفی در مجامع علمی

تفکر مبتنی بر توافق جامعه علمی و قراردادی‌گری

ممنوعیت فیزیک بنیادی، چیزی که در ایران شاهد آن هستیم!

هدف از کار علمی در عمل فقط مقاله است.

تنها راه پیشرفت، همکاری‌ مشترک است.

علم برای علم، آن هم نه علم توصیف‌گر واقعیت، علم مبتنی بر فرهنگ مقاله و قراردادی‌گری.

زدن برچسب شبه علم به هر آنچه نمی‌خواهند.

فیزیک مستقل از فلسفه است.

و…

  1. دکتر جمالی در اواخر جلسه انتقاد‌های نسبتا تندی نسبت به جو علمی دانشگاه‌های ایران کردند و به طور خاص با مثال‌هایی از دانشکده‌ فیزیک دانشگاه صنعتی شریف و مراکز علمی علوم شناختی، به تشریح جهان‌بینی فلسفی حاکم بر آن‌ها پرداختند و این جو حاکم را به شدت مانع پیشرفت قابل توجه علم تجربی در کشور ما دانستند.

 

 

 

 

0 0 رای ها
امتیاز این نوشته
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 دیدگاه‌ها
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها